December 31, 2008

تاملاتی درباره ی فضای عمومی در شهر اصفهان

این روزها، حکایت واضح و غم انگیز و بسیار افراطی کالاشدگی دین. بسیار بیش از پیش

December 25, 2008

خیابان نظر غربی و آپادانا اول ِ اصفهان، مثل آدم های شیک پوش و "باکلاسی"اند که بوی گند می دهند

مراسم تدفین رضا ارحام صدر در اصفهان، یکی از بسیار معدود حضورهای وسیع و خودجوش مردمی و عمومی مردم اصفهان در سال های بعد از انقلاب بود بی هیچ دخالت و برنامه ریزی دولتی. و این جا بخوانید مطالبی ارزش مند درباره ی شادی رسمی و ایدئولوژیک

December 20, 2008

گزارشی از فیلمی مستند متعلق به دهه ی 1310 خورشیدی با بخش هایی در اصفهان

December 13, 2008

ترانه‌ای برای راسته‌ی لباس‌فروش‌ها

مانکن‌ها ایستاده‌اند کنار خیابان:
مانکنِ اول مانتو مقنعه پوشیده‌‌ است
مانکنِ دوم مانتو مقنعه پوشیده‌‌ است
مانکن سوم کاپشنِ چرم و شلوار جین
مانکن چارم کت و شلوار و کلاه مخملی
مانکن پنجم چادر ملی به‌سر دارد با چشم‌های آبی، موهای طلایی، لب‌های قرمزِ قرمز
مانکن ششم را شاگرد لباس‌فروش گاییده است
مانکن هفتم لختِ لخت ایستاده است تا چیزی تنش کنند
تا بکنند چیزی تنش
تا تنش چیزی کنند
تا تنش را چیزی کنند
تا
چیزی
کنند
تنش
تنش
تنش را.
ما نکن
ما بکن
ما را نکن
ما را بکن
حالا بکن کی نکن
چه نکن بکن بکنی!

گشتی‌ها سر می‌رسند
گشت ثارالله، گشت جند‌الله، گشت هدایت، گشت ارشاد، گشت منکرات، گشت امر به معروف
گشتِ گشت گردِ شهر
گشتِ گشت و گذار
مسلسل به‌دست گشتی‌ها می‌ریزند توی خیابان
مانکن‌ها را گشتی‌ها می‌گردند
مانکن‌های بکن وُ نکن را گشتی‌ها بغل می‌کنند
لگد می‌کنند
می‌کنند
می‌کنند
حالا بکن کی نکن.
پستان مانکن پنجم از لای چادر ملی بیرون است
آن‌جای مانکن ششم از لای مانتو پیداست
دهان یک یک مانکن‌ها را گشتی‌ها می‌گایند
جای رژِ یکی از مانکن‌ها روی پیشانی تک تکِ گشتی‌هاست
کمر مانکن‌ها باریک است
چه بکن
چه نکن.
مانکن‌ها را گشتی‌ها جمع می‌کنند
می‌ریزند عقب پاترول‌ها
سرِ یکی لای پای دیگری
لای یکی لای دیگری
لب یکی روی فاق دیگری
مال یکی روی مال دیگری
مانکن اول
مانکن دوم
ما نکن
ما بکن
حالا بکن
کی نکن...

گشتی‌ها رفته‌اند
مانکن‌ها نیستند
عصر به‌خیر.

آذر 87

December 02, 2008

این دستِ من است

دست‌هایم زیباست.
پوستم هنوز جوان است. مچ‌های لاغر پشم‌آلویی دارم، اما انگشت‌هایم زیباست، بخصوص وقتی ناخن‌هایم کمی بلند شده باشد، ناخن‌های سالمِ صورتیِ روشن.
زیباتر از همه، شست و از همه زیباتر، زیباتر از همه انگشت‌هایم، شستِ چپ.
دست چپم زیباتر است
ظریف‌تر است و انگشت‌های دست چپم کشیده‌تر نشان می‌دهند.
ساعت که می‌بندم
دست چپم زیباتر می‌شود.
کتابی را ورق که می‌زنم
دست چپم زیباتر می‌شود.
حرف که می‌زنم و دست‌هایم را تکان می‌دهم (نگاهش می‌کنم) دست چپم حالت‌های زیبا وُ زیباتری می‌گیرد
به تاکید
به اشاره
به اخطار.
این دست چپِ من است
به زیبایی بشقابی، لیوانی را بلند می‌کند یا چنگالی را می‌گیرد.
چه زیباست دست من!
و زیباتر از همیشه وقتی‌ست که دراز کشیده‌ام
بی‌خیال
و دستِ چپم
کم‌خون وُ کشیده وُ لاغر
در هوا درپیِ هیچ است.

آبان 87