February 27, 2011

December 21, 2006

February 21, 2011

هر دهانه‌ی سی‌وسه پل می‌خروشد
سی‌وسه دهانه می خروشند
هر دهانه جمعیتی‌ست
این خود رودخانه‌ای‌ست
این خود رودخانه‌ای‌ست.
                                                1/12/89

لباس‌شخصی‌ها!
لباس‌شخصی‌ها!
نگاهم کنید!
چنین عریان‌ام من
چنین عریان وُ عیان در خیابان‌ها می‌چرخم.
نگاه کنید!
این قلب من است که از چهارباغ بالا تا زاینده‌رود تا دروازه دولت وُ میدانِ نقش‌جهان می‌تپد
این قلبِ من است
نگاه کنید!
چه عیان!
چه عیان!

لباس‌شخصی‌ها!
چنین عریان دیده‌اید هیچ‌کس را
قلبش در آفتاب چنین بتپد در خیابان‌ها
چنین بتپد بر فراز رودخانه؟
چنین عریان دیده‌اید؟
نگاهم کنید!
دیده‌اید هر دهانه‌ی پل چنین لبریز
لبریزِ قلب‌های لبریز
بتپند وُ میدان‌ها لبریز شوند؟
بتپند وُ میدان‌ها وُ چشم‌ها لبریز شوند
و دهان‌ها
دهان‌ها لبریز شوند
لبریزِ سرودها
سرودهایی که هر قلبی را
حتا قلب‌های شما را
لباس‌شخصی‌ها!
عریان وُ عیان می‌کنند.

آی لباس‌شخصی‌ها!
لباس‌شخصی‌ها!
                                2/12/89

February 16, 2011

قلب‌ها و میدان‌ها

آی میدان‌های جهان متحد شوید!
خیابان‌ها لبریزند
تا بریزند به میدان‌ها
لبریزند
لبریزِ تَپ تَپِ تپشی که می‌تپد در دل‌ها
دل‌های تنگ
          شکسته
         زنده
         لبریز
آی میدان‌های جهان!
خیابان‌ها لبریزند
سرریزشان لبریز می‌کند میدان‌ها و قلب‌ها را
میدان‌هایی که می‌تپند از تپش قلب‌های ما.

این قلبِ من است
نگاه کنید!
این قلب من است
می‌تپد
می‌تپد
می‌تپد
تنگ
شکسته
لبریز
لبریز
لبریزِ تپشِ قلب‌هایی که تمام میدان‌های جهان را لبریز می‌کنند.
                                                                                    27/11/89

لباس‌های شخصی‌ام را می‌کَنَم از تن
به رودخانه می‌ریزم
و عریان
چنان عریان
از خیابان‌ها می‌گذرم.
                                    25/11/89

February 12, 2011

November 25, 2006
خالی ها

February 03, 2011

هرچه حکومت های توتالیتر از تولید فضاهای شهری و عمومی اجتناب می کنند، از "خیابان کشی" ناگزیرند و سرنوشت شان به ناگزیر در همین خیابان ها رقم می خورد آخر

February 01, 2011

دیشب گاه به گاه (یا دقه به دقه) بیدار می شدم و تا دوباره خواب بروم فکر می کردم آدمی که محکوم به اعدام است، شب آخر را چه گونه صبح می کند؟