September 28, 2009


جنازه ی تفتیده ای ست روزها رود
شب ها
سیاه چاله ای پیوسته که کش می آید در طول شهر

September 27, 2009


شدیم بالاخره مالک 500 متر از خاک کویر

September 22, 2009

اما بیداد تو همیشه بیدار است

September 20, 2009


این شهر من است

September 19, 2009














چندی ست ذهن و دلم به این اثر مشغول است. چنین کمینه و چنین شاعرانه

September 17, 2009

بيانيه جمعى از شاعران در تحريم جوايز شعر دولتي

September 16, 2009

اپوزیسیون اصلاح طلب! این هم از آن حرف هاست

September 15, 2009

این یک شعر نیست
سیاه‌مشقی‌ست
این سایه‌سار برگ‌های بید
بر سیاه‌مشقی از مرحوم میرزا غلام‌رضا اصفهانی، خطاط مشهور دوره‌ی قاجار
که بر دیوار اتاقی متروک
برای ابد در قاب مانده است.

September 11, 2009

پاییز پدر سالار: وقتی یک دیکتاتور، مخالفانش را تهدید می کند

September 07, 2009

سرزمین هرز از میان شهر من می‌گذرد. کاش می‌توانستم بنویسم. دلم می‌خواهد برای این سرزمین هرز، این زخم، این رودخانه‌ی خشک، شعری طولانی و بی‌پایان بنویسم... اما نمی‌توانم

September 06, 2009

سوزوکی ویتارا نوک مدادی دنده ای، اما نه صفر، خریداریم

September 03, 2009

رفتند رای دادند، بعد چی؟

یا شاید بهتر بود باشد: بعدش چی؟