كوب
October 29, 2011
October 22, 2011
October 18, 2011
October 12, 2011
خصوصیت، والبته خاصیتِ خرابهها، خرابههای بینام-و-نشان بخصوص، این است که به «تاریخِ مدون» و اطلاعات پیرامونی آلوده نیست. آلوده نیست به آنچه جا پای تاویل میگذارد و عرصهی تاویل را تنگ میکند. آلوده نیست به آن دانستههای فاضلانه و پرطمطراقی که تقریبا ربطی به درک مکان ندارد: «این مکان در سال فلان توسط فلان ساخته شد. ارتفاع فلانش فلان است و فلان...». شاید نوعی «درجهی صفر مکان» که فینفسه و درلحظه، آماده است برای خواندن و تاویل. خرابه اما از حدی نباید خرابتر باشد، هرچه بینام-و-نشانتر بهتر. بهتر برای خیالپردازیِ فضا. فضا و مکانی که در هر لحظهی روز و هر فصل سال، ابری و آفتابی و بارانی و برفی و صاف، عوض میشود و میشود آن را دوباره و دوباره خواند.
October 08, 2011
سهگانهی «کنث برونر» (Kenneth Browner): «1. بازار، از مسجد جمعه تا میدان»، «2. چهارباغ، خیابان اصلی» و «3. آب»، سهگانهایست با عنوان کلی «Life Line» دربارهی اصفهان که در سال 76 میلادی نوشته شده و در همان سالها، همراه چند مقالهی دیگر از نویسندههایی دیگر، در کتابی بهنام «اصفهان» منتشر شده است. بهنظرم این سهگانه، بخصوص بازار، با آن مقدمهی خوب، شکل خاص و باارزشیست از نوشتن دربارهی شهر و البته خود، شیوهایست از خواندن شهر. شیوهای که نوشتار و تصویر را، برای نوعی روایت از شهر، درهم میآمیزد.
October 01, 2011
تکنگاریِ معماری یا نگاشتن فضا
«تکنگاری»ِ معماری، نوعی Essay است. متنیست خلاق، توصیفی و احساسی که با توشهای از دانشِ فنی و علمی، یک بنا/فضا را میکاود.
تکنگاریِ معماری، شیوهای پدیدارشناسانه است که حس مکان را تحلیل و تاویل و تببین میکند.
تکنگاریِ معماری، بنا را بهمثابهی یک متن میخواند، آن را تاویل میکند و سرانجام، معماری را با مدیومهای نوشتار و تصویر، بهمفهوم موسع این دو مدیوم، تقریر میکند.
تکنگاریِ معماری، آمیزهایست از معماری و ادبیات؛ بیآنکه معماری را از جنس ادبیات انگارد یا آن را همچو متنی ادبی پندارد.
تکنگاریِ معماری، نگاه ادبی و نگاه تجسمی را بههم میآمیزد، از امکاناتِ هرکدام بهره میبرد و از آمیختن این امکانات، میکوشد بهشیوهای دیگر، شاید شیوهای «کاملتر»، بهتماشای جهان پردازد.
زبان ونوشتار در تکنگاریِ معماری، فقط ابزار نیست و از ماهیت و کارکردِ مقالهایِ نوشتار، که معمولا وسیلهایست برای «گفتن»ِ چیزی، فاصله میگیرد و به نقش و کارکردِ ادبی و حتا شعریِ زبان نزدیک میشود، زیرا این نوع زبان برای بازنمایی آن «حسِ مکان» ضروریست.
تکنگاریِ معماری، از وجهِ توصیفی و احساسی و معناشناختیِ [؟] ادبیات از یکسو، و از رهگذرِ شیوههای تحلیل و تببینِ هنرهای تجسمی از سوی دیگر، بهمصافِ بازنماییِ حسِ مکان میرود.
تکنگاریِ معماری، معماری را بازمیسراید و بازمینماید؛ بنا را به صدا درمیآورد و آن را به سخنگفتن وامیدارد.
تکنگاریِ معماری، متنیست چندرسانه که به شعر، داستان، مقالهی فنی و البته و بهخصوص به حدیث نفس پهلو میزند. همهی اینهاست و هیچکدامشان نیست.
...