چه خیال ها
یک. دارم پر می شوم از فرهنگ خیالی گیاهان بیابانی تا کی که لبریز شوم
دو. همیشه در خیال دارم با پدرم بحث می کنم
سه. از خیال پردازی های شهری: میدان دروازه شیراز از چنگال مترو که راحت می شد، اسمش می شد میدان دانشجو با یک طراحی شهری خاص و متناسب با فعالیت های دانشجویی و یک ارتباط ارگانیک و حساب شده با سایت دانشگاه اصفهان؛ جایی مهیا برای هرنوع ابراز وجود فی البداهه ی فرهنگی و دانشجویی و عمومی. دو کتاب فروشی کنار در دانشگاه اصفهان هم به وسط میدان منتقل می شدند با یک پل عابر پیاده ی بامزه که از گوشه ی شمال شرقی دانشگاه (کنار میدان) می آمد داخل فضای میدان
این روزها اصفهانی ها به هم که می رسند می پرسند: این دفه شومام می دین؟
هرچند مرا با این بازار مکاره کاری نیست اما پیش بینی می کنم: موسوی و کروبی اگر ائتلاف نکنند که نمی کنند، انتخابات با یکی از این دو و احمدی نژاد به دور دوم می کشد. آن وقت شاید محمود جان ببازد
دوستان عزیز. اگر روزی روزگاری شورای نگهبان پنج نفر به اسامی زیر را به عنوان کاندید ریاست جمهوری تایید صلاحیت کند شما که بد را به بدتر ترجیح می دهید کدام را برمی گزینید؟
صفار هرندی. حسین شریعتمداری. علی فلاحیان. محمود احمدی نژاد. رحیم صفوی
سه نفری خانه ای می خریم در روستایی زیبا از روستاهای بخش کوهپایه
ویکی، کریستیانا، بارسلونا اگر یک رمان بود عالی بود اگر نه به خوبی
بار هستی مثلا. به نظرم کارش با شهر سطحی و کم عمق است. شهری که می توانست (شاید که فیلم ساز هم می خواست) تمام آن شوریدگی را رقم زند اما به گمانم در این فیلم نشده بود چون این فیلم، بیش و پیش از آن که سینما باشد، ادبیات است آن هم با آن نریشن نچسب بسیار بد که نمی دانم ونمی فهمم اصلا به این فیلم چه می افزود؟ حتما من نمی فهمم. مگر ممکن است استاد و این همه سر وصدا؟ حتما من نمی فهمم
این تصویر زباله های پادگان هاشم آباد در حوالی تودشک (در راه اصفهان به نایین) است در یکی از زیباترین بیابان های ایران
من هستم که مستم
من مستم که هستم
من هستِ مستم اما نه چندان مستِ هست
می خواهم فرهنگ خیالی گیاهان بیابانی را بنویسم. فرهنگ خیالی گیاهان واقعی: به هر گیاه نامی بدهم و درباره ی خواص دارویی و غذایی و گیاه شناختی آن خیال پردازی کنم اگرچه چنین فرهنگی وقتی عمیق تر و پربارتر خواهد بود که من حداقل به زبان های محلی بیابان های ایران، لغت شناسی و تاریخ تطور زبان فارسی، و دانسته هایی از این دست، و نیز به خلاقیتی بی قید و بند مجهز باشم که نیستم
من هستم که مستم
من مستم که هستم
من هست مستم اما چندان مست هست نیستم
اگر شهردار بودم، وامیداشتم هرکس پروانهی ساخت یا بازسازیهای اساسی میخواهد، اول از وضع موجود ساختمانش عکاسی کامل کند و عکسها را همراه با نقشهی کامل وضع موجود به شهرداری ارائه دهد. این مدارک میشد سرگذشت هر ملک که میتواند در اینترنت یا آرشیو شهرداری دراختیار همگان قرار گیرد.
زوج هایی که س ک س شان در تخت خواب محبوس نیست نباید بچه دار شوند. شیخ ما گفت روزی
شانزده اردی بهشت
دو شعر با یاد مادرم
...
تمام توست
تمام سرگذشت تو
این آینهی اتاقت
این آینهی میز آرایشت
با دمراهی شیشههای عطر که تو را به من هبه میکنند وُ دریغ میکنند
هبه میکنند
دریغ میکنند.
به آینهی اتاقت دست میکشم
راهم نمیدهد
راهم نمیدهد
از آنِ توست
از آنِ خودت
با سه شیشه عطر نصفه نیمه
دمِ راه.
عریانیات را بهیاد میآوَرَد این آینه
وقتی توی تو بودم
و در آن تنهاییهای طولانی
عریان
خودت را نگاه میکردی.
آبان 87- اردیبهشت 88
...
من دلم میخواهد
گاهی عصرها در نور این پنجره بمانم تا بمیرم.
من دلم میخواهد گاهی
شب فرا برسد وُ چراغ روشن نکنم.
من دلم میخواهد گاهی
شب فرا برسد وُ مرا فرا بگیرد وُ فرو ببرد وُ من تاریک شوم
تاریکِ تاریک
مثل اتاق تو
مثل ظلماتِ تهیِ خالی وُ خلاء نبودن تو در اتاقت
در عصرها وُ در تمام خانههایی که رفتهام وُ میروم
پس از تو
از پس تو.
تاریکِ تاریک
مثل ظلماتِ تهیِ متن
این متنها که مینویسم
ظلماتِ خالیِ متنی که فرا میرسد وُ فرا میگیرد وُ فرو میبرد وُ فرو میشود وُ فرو میرود در من
که نشستهام اینجا
کنار این پنجره
گاهِ غروب وُ آستانهی شب وُ عمق تاریکی وُ تهیِ دیگر نبودنِ برای همیشهی تو
تیر 87
هوا
هوای پرسه است
و من هوای پرسه دارم
سیطره ی خانوادگی در مجله ی معمار منتشر می شود
زمان را می کشیم تا روزی زمان ما را بکشد